دلنوشته ها
بخوان! به شکرانه توحید. بخوان! به شکرانه این عید! بخوان، به پاس سرافرازیات در بندگی و خاکساری حضرت حق (جلّ جلاله) بخوان: اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ،... الهی، ای عظمت بی پایان وَ ای دارنده هر دو جهان! ای ذات بی مثال سخاوت! ای کمال بی زوال قدرت! ای بخشنده ترینی که معنای بخششی! و ای آمرزنده ای که پدید آورنده تقوایی! أَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیدا؛
از تو میخواهیم به حق این روز مبارک، که برای دلهای مؤمن، عید قرار دادهای: درود و سپاسمان را نثارِ پیامبر عشق و رحمت، حضرت ختمی مرتبت، مُحمّد (ص) و اهل بیت طاهرینش علیهاالسلام نمایی!
الهی! در میهمان سرای رب الاربابیات، پذیرای استغفارمان باش و ما را بر ضیافت مهربانی ات به معدن نور برسان.
الهی! اکنون که ماه ضیافت الهی به اتمام رسیده، ضیافت عشقت را بر ما تمام کن و در هر حال ما را از گناه و خطا مصون دار.
رمضان، ماهی که رحمان بر گناه، روزهدار شد و با چراغ هدایت کلام پروردگار، از حصار تن رها گشت.
اینک روز تولد فضیلتهاست، عید تولد انسان! عید رهایی انسان از قید و بند شرک و تظاهر!
الهی! اینک در مییابم که چرا چشمه اشک را در وجود بندگانت جوشاندی.
ای مهربان، که قطره اشکی آتش فروزان دوزخت را خاموش میکند و دریای بیکران رحمتت را به خروش میآورد؛ اشکهای شبانهام، قطرههایی که آرام آرام گونههای به سوی تو را در مینوردد، فریاد خواهشی است که هر شب تکرار میشود.
خدایا! توان درک حقیقت آفرینش و راز بزرگ هستی مان، عطا کن تا در نخوت پوچیها نپوسیم، و اسیر حصارهای تنگ کوتهفکری نشویم و راه را از بیراهه باز شناسیم و همان را برگزینیم.
خدایا! آن که دنیا را میطلبد، همتش ناچیز است و آن که بهشت را جویا است، همّتش ناتمام؛ خوشا به حال آن که همّتش تو باشی.
چه همت هست حافظ را که از دنیا و از عقبی نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سرکویت
الهی! از خاکیان، هرکه عزم حضور در محضر بزرگی کند، به آراستگی ظاهر و پیراستگی باطن خویش از پلیدیها، امید عنایت ویژه و کرامتی شگرف دارد.
خدایا! دیدگانم را بر وادی معرفت بگشای تا کوردل نمانم و چشمانم، چراگاه شیطان نشود.
الهی! به حرمت دستهایی که با آسمان تو پیوندی ناگسستنی دارند و بر خوان کرم و عنایت تو نشسته اند، به اصل خویشتنم بازگردان؛ که دنیا مرا «برده»ای برای خود میخواهد و اهریمن نفس، به هم پالگی خویش میخواندم!
یارب! یاریام کن تا پیشانیام بر سرای غیر تو نساید.
در شریانهایم شعور و نور جاری کن، که دلم جز به یادت آرام نگیرد.
Design By : Pichak |